پيام
+
مي گويند، پسري در خانه خيلي شلوغ کاري کرده بود. همه ي اوضاع را به هم ريخته بود. وقتي پدر وارد شد، مادر شکايت او را به پدرش کرد. پدر که خستگي و ناراحتي بيرون را هم داشت، شلاق را برداشت. پسر ديد، امروز اوضاع خيلي بي ريخت است، همه ي درها هم بسته است، وقتي پدر شلاق را بالا برد، پسر ديد کجا فرار کند؟ راه فراري ندارد! خودش را به سينه پدر چسباند. شلاق هم در دست پدر شل شد و افتاد .
cactus
91/10/27
cactus
شما هم هر وقت ديديد، اوضاع بي ريخت است، به سوي خدا فرار کنيد. «وَ فِرُّوا إلي الله مِن الله». هر کجا متوحش شديد، راه فرار به سوي خداست .
"از فرمايشات مرحوم حاج محمد اسماعيل دولابي"
اي نور وحشت زدگان در تاريکي ها بيامرز کسي را که جز دعا چيزي ندارد
*مهربان *
عالي بود بسيار ممنون
cactus
خواهش
ياسيدالکريم
:(
cactus
سلام سيد الكريم چند وقتي بود ازت خبري نبود.. چرا حالا هم ترجمه ها رو به يك شكلك محدود كردي ؟
شبر
:(
ياسيدالکريم
سلام کاکتوس :)
cactus
سلام سيد الکريم .. چه خبر .. نيستي برادر....
ياسيدالکريم
هي مشغوليم استاد
cactus
ما شاگردم نيستيم اخوي
ياسيدالکريم
خو شاگرد نباشين ميشه استاد ديگه
cactus
حالا چون شما ميگي چشم...