سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گر به هر جا می روم، از تو روایت میکنم!

گر، عزیز بهتر از جانم، صدایت، میکنم!

 

جامه را از دوش برمی گیرمُ روی زمین

من تبرک از غبارِ خاکِ پایت میکنم!

 

یک دمی را گر برای من، زعمرت بگذری

من همه دار و ندارم را فدایت میکنم!

 

علت آن عشقیست جانا، که به من آموختی

دل فدای آن دل چون کهربایت میکنم

 

درد و درمانم تو باشی، مرهم زخم دلم

چاره دردم را به دستِ دلگشایت می کنم

 

هم طبیبی، هم حکیمی، هم بلا گردان ولی

من به دردِ عشقِ بی حد، مبتلایت میکنم

 

عشق اگر درمان شود دیگر بسان عشق نیست

من ز درد عشقِ بی درمان حکایت میکنم

 

گر بخواهم پرکنم گوش فلک را از غزل

استعانت از صدای جانفزایت میکنم

 

نه رباعی، نه قصیده، نه غزل، نه شعر نو

مثنوی باید نویسم، گر ثنایت میکنم

کاکتوس


  

هیچکس بخاطر نخواهد ماند

 

چند سال بعد از اینکه از دنیا میروید،

 
هیچکس بخاطر نخواهد آورد که چقدر ثروتمند و زیبا بودید!

 
اما همه یادشان خواهد ماند،


که چه تاثیری روی دلها و ذهنها داشتید...



  
  

خدایا گرچه بیمارم، ولی خشنودم و شاکر

که باشد در کنارمن، چنین یکتا پرستاری

 

ندارم غم اگر عالم، شود روی سرم آوار

که دارم بهترین یار و انیس و ساز و غمخواری

 

اگرچه درد بسیارست و مشکل دم به دم آید

ولی هرگز نکردم من فغان و شکوه و زاری

 

تو ای دنیا بدان هرگز شکستی نیست در کارم

اگر تنگ آوری برمن، اگر زخمی زنی کاری

 

که باشد در کنار من ، زنی از عشق مالامال

مداوم پشت من اید ، کند هر جا مرا یاری

 

کاکتوس


97/10/27::: 4:11 ع
نظر()
  
  

ای دل بــــمـیـر و حـــاجـــت خود را به خاک کن

فکر و خـــیـال و خاطــرهـــا را تــــو پــــاک کــــن

مـــردم بـــرای درد تـــــو تـــدبــیـر مـــی کــنـنـد

دردیـــســت درد عـــشق کــه درمــان نمیشود


وقــتـی دلـــت بــــرای کــسی تــنــگ مــیشود

قــلـب زمــین و قــلـب زمــــان سـنـگ مـیشود

دلــتـنــگی تــو را هــمــه تــحـقـیـر مــی کــننـد

دردیـسـت درد عشـق کــه درمــان نـمیـشـود


زین پس سکوت کن که سکوتت شنیدنیست

ای دیـده خـون بـبار که اشـک تـو دیـدنیـست

عـــشــق تــــو را، نـیـاز تـــو تـعبیـر می کــنند

دردیست درد عـشق کــه درمـــان نمیشــود


مثــل هـمیشـــه درد تـــو انـــکـار مــی کـنند

حرف و حـدیث و مـوعـظه تــکـرار مــی کـنند

بـنـگــر چــگـونه حــرف تــو تـفسـیر می کنند

دردیـست درد عشق کـه درمـان نـمـیشـود

 

کاکتوس


92/5/13::: 12:37 ع
نظر()
شعر ، عشق ، چشم ، طعنه ، دل ، اشک ،
  
  

آنکه مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت

در این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت

خواست تنهایی مارا به رخ ما بکشد

تنه ای بر در این خانه تنها زد و رفت

دل تنگش سر گل چیدن از این باغ نداشت

قدمی چند به آهنگ تماشا زد و رفت


92/4/30::: 3:10 ع
نظر()
  
  

چه سخت است... 

دلت رفته باشد و خودت مانده باشی.

تو را نای رفتن نیست و دلت را توان باز گشتن.

حالا که برای دیدنت ثانیه شماری می کنم، انگار سرعت نور با سرعت فرسایش سنگ برابر شده است.


92/3/29::: 5:22 ع
نظر()
شعر ، عشق ، دل ،
  
  

موج عشق

تصور کن محبت را چون رود خانه ای پر تلاطم که به سویت جاریست

مدتی هست که بر روی این رود سد کشیده ام که دیگر لب ریز است

میخواهم این سد را بشکنم و چون سیلی از محبت تو را با خود ببرم

باشد تا در من غرق شوی 


92/3/18::: 11:9 ص
نظر()
  
  

با اینکه کنارم نمی بینمت

با اینکه نمیخای چیزی بگی

کنار تو ارامشی با منه

که مشکوک میشم به وابستی


92/2/18::: 2:0 ع
نظر()
  
  

 

ما چون ز دری پای کشیدیم کشیدیم

امید ز هر کس که بریدیم ، بریدیم

دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند

از گوشه بامی که پریدیم ، پریدیم

رم دادن صید خود از آغاز غلط بود

حالا که رماندی و رمیدیم ، رمیدیم

کوی تو که باغ ارم روضه خلد است

انگار که دیدیم ندیدیم، ندیدیم

سد باغ بهار است و صلای گل و گلشن

گر میوه یک باغ نچیدیم ، نچیدیم

سرتا به قدم تیغ دعاییم و تو غافل

هان واقف دم باش رسیدیم، رسیدیم

وحشی سبب دوری و این قسم سخنها

آن نیست که ما هم نشنیدیم ، شنیدیم


91/12/26::: 11:43 ع
نظر()
  
  

کور رنگ

همیشه فکر می کردم

چشمانت سیاه است

و قلبت سپید

انگار اشتباه فکر می کردم.....

خاک بر سر این دل کور رنگ.....

که هنوز تو را سرخ می بیند.


91/12/2::: 11:29 ص
نظر()
  
  
   1   2   3   4   5   >>   >