سفارش تبلیغ
صبا ویژن

از تو تنها حلقه ای طلایی

از من

نانی که به خانه آورده ام ، پیداست

 

مه در اتاق مان بیشتر شده

باز هم به اشتباه

لب هایم را بر دیوار گذاشته ام

بوسه های هدر رفته

آواز آن قناری غمگین است

که در بزرگراه می خواند

یا عطر موهای توست

در شب های سرماخوردگی

 

مه در اتاق مان بیشتر شده

پرتقالی که پوست می کنی

انگشت های من است

و از آبی که می خورم

صدای گریه می آید

 

مه بیشتر شده

و روزهایمان قایم باشکی ست در تاریکی :

من در اتاق پنهان می شوم و

تو چشم می گذاری و

به خواب می روی.

 

گروس عبدالملکیان


91/1/16::: 4:2 ع
نظر()
  
  

من به خاطر تو سکوت می کنم، تو به خاطر من.

من به عشق تو سختی ها رو تحمل می کنم، تو به عشق من.

عشق وصله پینه ای

من به خاطر تو از همه آرزوهام می گذرم، تو به خاطر من.

معنی واقعی عشق همین است. من به خاطر تو افسرده شدم. تو به خاطر من.

جــای دسـتت بــر دل مـا، مانده است

بی وفا چشمم به در، وا مانده است

باورش سخت است، گـر رویاست این

قلب من در خـواب تــو جا مانده است

کاکتوس


90/3/30::: 12:51 ص
نظر()
  

دلم خوش بود که اینجا بین دوستانی مطلب می نویسم که همه احساس غربت کرده اند و دنبال گمشده ای هستند.

فکر می کردم که درد دین دارند و نگران وضعیت فرهنگی مملکت هستند.

دشمن شناس هستند و در پی مبارزه با تهاجم فرهنگی هستند.

متاسفانه بعضی ها این جا را با محافل شخصی اشتباه گرفته اند و مطلبشان شده انتقال مشکلات شخصی که شاید فقط در میهمانی های خانوادگی مطرح می شوند. یا اینکه برای جمع و جور کردن بازدید کننده فقط آمده اند که نظری بدهند و بروند. آیا در گروه های مقابل ما و کسانی که به فکر تخریب اسلام هستند هم اوضاع این گونه است. یا همه مدام در حال نوشتن مطالب جدی و ترویج فساد به صورت علنی با پشت کار بسیار بالا هستند.

حال باز می خواهید در نوشته های مان قوطه ور باشیم.

خداوند انشاء الله چشم ما را باز کند.

 


89/12/11::: 12:44 ص
نظر()
  

این مطلب فقط و فقط جهت هم دردی با دوست عزیزم تیکه سنگ نوشته شده است.

همه مطالبی که نوشته بودی زیبا بود. همه شان تصویری دقیق از ذهنت ترسیم کرده بود. ولی چند تایی از آنها مرا شیفته کرده است.

می دانم مطالبت کپی راست دارد. می دانم بعد از چند روز همه را به بایگانی می فرستی. بایگانی ای که هرگز دیده نمیشود. ولی به هر حال بخشی از مطالبت را در اینجا می نویسم.

---------------------------------------------------------

  • مردمک : مَردِ مَردمَک هایت مُرد ...
  • نماز ع.ش.ق : هر کجای چشمت که قامت می بندم 
    قنوتش رو به سیاهی چشمان توست ...
  • نماز آیات : هر شب در طوفان سیاه چشمت
    نماز آیات می خوانم ! 
    هراسان ...
  • آوار : تو آرمیده ای و من
    زیر آوار پلکهایت 
    جا مانده ام

---------------------------------------------------------

خدایش بیامرزد تورا که بد تر از من در عشقت، وفات کرده ای. خدایش رحمت کند تو را که در زیر خروارها خاک عشق، آرمیده ای و نزدیکست سالگرد ارتحالت را به سوگ بنشینم. حاج حسین نگران نباش من خودم برای غرور خورد شده ات و برای دل عاشقت حجله خواهم گذاشت و مجلس ختم می گیرم.

خدا می داند که هم اکنون دکمه های صفحه کلید لبتابم خیس از اشک چشمانم است. قطره هایی که برای خاموش شدن آتش دلم میریزم..................

رهایی


89/11/20::: 11:17 ص
نظر()
  

چون همیشه ذهن من خواب است، خواب

فکر و ذهن من بود در پیچ و تاب
--
بر سر یک چند راهی مانده ام

صفحه ای ننوشته را من خوانده ام
--
صفحه ای پر از خطا و اشتباه

چشم من تار است و اینجا نور ماه
ادامه مطلب

89/7/26::: 5:46 ع
نظر()