سفارش تبلیغ
صبا ویژن

من به خاطر تو سکوت می کنم، تو به خاطر من.

من به عشق تو سختی ها رو تحمل می کنم، تو به عشق من.

عشق وصله پینه ای

من به خاطر تو از همه آرزوهام می گذرم، تو به خاطر من.

معنی واقعی عشق همین است. من به خاطر تو افسرده شدم. تو به خاطر من.

جــای دسـتت بــر دل مـا، مانده است

بی وفا چشمم به در، وا مانده است

باورش سخت است، گـر رویاست این

قلب من در خـواب تــو جا مانده است

کاکتوس


90/3/30::: 12:51 ص
نظر()
  

الهی

کار آن دارد، که با تو کار دارد.

یار آن دارد، که چون تو یاری دارد.

او که در دو جهان تو را دارد، هرگز از تو نگذرد.

عجب آن است که ، او که تو را دارد، از همه زار تر می گدازد.

او که نیافت ، به سبب نایافت زاری میکند.

او که یافت ، باری چرا می گدازد.


90/1/20::: 7:30 ع
نظر()
  
  

صدای چک چک بـاران، صـدای پـاهـایـت
صــدای گــریـه ی مـــادر پــی قــدمهایت

صدای خس خس نایت شده مرا کابوس
دلـم شـکـستـه به یـاد، نفس نفسهایت

تــو عـازم سفــر عشـق بودی و آن شب
نشــد مـجــال بـخــوانـم، دوبـاره بـابـایــت

ببین پدر شده امشب دلم پر از احساس
بـه یــادم آمـده امشب دو چـشـم زیبـایت

هـــزار مــاه گـــذشت و نـشـد فراموشم
صــدای زمــزمــه هـــای دل شـکـیـبــایـت

عـجـیـب دل شــده تنـگ و عــجیب بابایی
عــجـیب عــاشـق اخـلاق و خـلق والایت

دوبـــاره ســال نــو از راه می رســـد بابا
دوبــاره عــکس تــو در قــاب بـرسر جایت

دگــــر تـــوان و تـــحــمل نـمــانده بـابا جان
مـــگــر زلـطـف کــنـد یـک نـظـاره ، آقــایت

شاعر : کاکتوس

دوبـــاره ســال نــو از راه می رســـد بابا


89/12/23::: 10:59 ص
نظر()
  
  

تو را که داند؟ که : تو را ( تو ) دانی!

تو را نداند کس.

تو را، تو دانی بس! ای سزاوار ثنای خویش!

و ای شکر کننده عطای خویش!

رهی، به ذات خود، از خدمت تو عاجز، و به عقل خود از شناخت منّت تو عاجز،

و به کل خود، از شادی تو عاجز،

و به توان خود از سزاری عقل تو عاجز.


89/12/18::: 11:7 ص
نظر()
  

قایقی خواهم ساخت.

نه چو آنی که همه می دانیم.

نه مثال همه ی قایق ها.

نه ز چوب و کنف و میخ و طناب.

جنسش از عشق به زیبائی هاست. عشق دیدار رخ آن محبوب.

آن قدر خون دل از دیده برون می ریزم. تا زمین خیس شود. تا شود چون یک رود.

قایقم را روی این رود، روان خواهم کرد.

تا رسم بر کویش. تا ببینم رویش...... .

شاعر : کاکتوس

قایقی از جسن عشق


89/11/17::: 1:47 ع
نظر()
شعر ، عشق ، چشم ، دل ،
  
  

به چشمانم نگاه کن


خوب دقت کن


چشم من آیینه قلب توست


در آن چه میبینی ؟

چشم من آیینه قلب توست


89/11/12::: 7:18 ع
نظر()
شعر ، عشق ، چشم ، دل ،
  
  

من هر شب به آرامی با یاد تو غروب میکنم و دلم را به هلال ماه می سپارم

اگر هنگام غروب سایه مهربانیت را بر سرم بکشی!!!

اگر خورشید وجودم با عشق تو، کرکره چشمانش را از آسمان دلم پایین کشد!!!

فردایش با اقتدار طلوع خواهم کرد.


89/11/5::: 6:7 ع
نظر()
  

سروده ای از سروده های دست خوبم حاج آقا خسروی انتخاب کردم که بسیار زیباست. در این ایام عزیزم تقدیم شما می کنم.

برای بخت سیاهم ستاره کافی نیست
به پای ناله عاشق شراره کافی نیست


تفألی زده ام بر کتاب و میبینم
اگرچه خوب ولی استخاره کافی نیست


چگونه وصف کنم آن نگاه را؟هرگز!
برای چشم خمار استعاره کافی نیست

ادامه مطلب

89/9/6::: 2:48 ع
نظر()
  
به قول شاعر اگر شعرم سست و شکسته است خرده مگیر که دلم شکسته است. به هر حال مطلبی بود که در سایت مهاجر دیدم. زبانم لال است و کلامم بی صدا. تنها همین پنج بیت رو بعد از یک شبانه روز تو کف بودن تونستم بنویسم. بنده در جواب این متن بسیار بسیار مطلب دارم که هم اکنون خفه ام کرده و توان باز گو کردن ندارم. مخصوصا به این جمله ( آقای من! ما نبودنتان را عادت کرده ایم ).
مـن آمدم بـــرای دیـــدن رویـــت، ولــی بـبـیـن
چــشـمــم بــــرای دیــدن روی تـــو بـسته ام
89/8/3::: 9:33 ص
نظر()
  
  

چون همیشه ذهن من خواب است، خواب

فکر و ذهن من بود در پیچ و تاب
--
بر سر یک چند راهی مانده ام

صفحه ای ننوشته را من خوانده ام
--
صفحه ای پر از خطا و اشتباه

چشم من تار است و اینجا نور ماه
ادامه مطلب

89/7/26::: 5:46 ع
نظر()
  
  
<      1   2   3      >