ببین مرا، که پشت این حصارها
نگاه میکنم همیشه رفت و آمد قطارها
همیشه آمدند و رفته اند و باز هم
دوباره ناپدید می شوند، میان این غبارها
و باز خشک میشود نگاه من به دور دست
من و نبودن تو و شروع انتظارها
کاکتوس