من آن طفل پیرم ،که میترسم اکنون
کمر خم کنم زیر شلاق بادی
نمانده برایم به آینده امید
ندارم به قسمت دگر اعتقادی
چه فرقی کند بینش و اعتقادت
زمانی که دیگر تو از پا فتادی
اگر خوب بودی اگر بد چه حاصل
چه غرق مناجات ، چه غرق فسادی
تقلا نکن ره به جایی نداری
که از ابتدا پایه را کج نهادی
در این دیربی حد و بی مرز و منطق
اگر اهل فکری ، تویی غیر عادی
گهی متقی باش و گاهی بزهکار
چونان عنصری عاشق و نیمه هادی
چپ و راست با هم تفاوت ندارند
چو از روی عادت در آن پا نهادی
نیاکان چو گفتند این ره درست است
به آن سو تو رفتی ، بر آن ایستادی
کاکتوس
گــرمـعـتـقـدی اخـر رنـگ اســت، ســـــــیـاهی
یـعـنی کـــه شــتابان شــده ای رو بـه تـــباهی
آن کس که تو را گفت غمی نیست، چو بگذشت
او را تـــو بــــگو عــــاقبت انـــدر تــه چـاهی
پیش تــو کــند مــدح و پس از تو کند او قــدح
بــد گــویـی مـــکــتوب و ثـنـاگـوی شـــفـاهی
از ایــن هــمـه تـــزویر و ریــا زار و مــلـولم
ســنـگــیـنـی ایـن غـــم بــــه دلــــم لایتنــاهی
خـــواهــی نـشــوی پیر و زمین گیر و فسرده
یا مــــست شــو یا غـافـل و یا احمق و ساهی
گـــر عـاقـل و هــشیار بمانی تــو در این دیر
نــه دوست تـــو را مــاند و نــه پشت و پناهی
انــدوه جماعــت بــــکشــم یا غـــــم غربت
من مانــدم و عـقل و دل و تصمیم و دو راهی
*کاکتوس*