سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تمام تلاش من این است که از این زندان آزاد شوم.

دنبال یک زندان جدید می گردم،

زندانی که زندانبانش، مهربان باشد

کاکتوس


91/8/14::: 12:48 ع
نظر()
  

سنگسار دل

کارم در گدایی محبت به جایی رسیده است که .....

دلم هرزه شده

به کوچک ترین محبتی لبخند می زند.

دلم را سنگسار کنید.

چون دیگر اختیارش دست من نیست.

 

کاکتوس


91/8/11::: 5:34 ع
نظر()
  

به علت تغییر شغل دلم را حراج کرده ام!

دیگر از فروش محبت خسته شده ام.

 

کاکتوس

 


91/8/9::: 9:34 ع
نظر()
  

امواج سهمگین تنهایی توانم را بریده است

دارم در سرمای این رود غرق می شوم.

تنهایی


91/5/12::: 5:28 ع
نظر()
  
  

از تو تنها حلقه ای طلایی

از من

نانی که به خانه آورده ام ، پیداست

 

مه در اتاق مان بیشتر شده

باز هم به اشتباه

لب هایم را بر دیوار گذاشته ام

بوسه های هدر رفته

آواز آن قناری غمگین است

که در بزرگراه می خواند

یا عطر موهای توست

در شب های سرماخوردگی

 

مه در اتاق مان بیشتر شده

پرتقالی که پوست می کنی

انگشت های من است

و از آبی که می خورم

صدای گریه می آید

 

مه بیشتر شده

و روزهایمان قایم باشکی ست در تاریکی :

من در اتاق پنهان می شوم و

تو چشم می گذاری و

به خواب می روی.

 

گروس عبدالملکیان


91/1/16::: 4:2 ع
نظر()
  
  

می دانم ولی نمی توانم

هنوز هم دانسته هایم در قفسه های ذهنم خاک میخورند.

خسته ام از این همه ناتوانی...

کم آورده ام ...

در عشق، بندگی، زندگی، رفاقت

نه برای پدرم، فرزندی کرده ام و نه برای فرزندم پدری.

نه کسی را دوست بودم، نه دردی را مرحم.

من فقط هستم. همین

و این بزرگ ترین جرم من است.

 

کاکتوس

 


90/11/11::: 8:53 ص
نظر()
  

اشک ماه

احساس میکنم که ماه روی دلم چکه می کند.

نمی دانم ماه در حال آب شدن است یا دل من در حال تبخیر.

ماه در دل من است یا من به ماه پیوسته ام.

چشم بسته تصویر ماه را به وضوح می بینم.

یا زمین جاذبه اش را از دست داده، یا خورشید جاذه به اش را به ماه هدیه کرده است.

در هر حال دلم دیگر تاب ماندن ندارد و اشک های ماه را می نوشد.

ای ماه.......

آغوش باز کن، سبک بال سوی تو پرواز خواهم کرد.

 

کاکتوس


90/10/3::: 1:28 ص
نظر()
  

مانند کاکتوسی که برای ادامه بقا از اندک باقی مانده های رطوبت خاک تمام بهره را می برد، برای ادامه بقا دست و پا می زنم.

کاکتوس

در بن بست مشکلات و انتهای راه گوشه چشمی به عنایت تو دارم

اگر منتظر مناجات من هستی باید بگویم، چشمان کم سو و صدای لرزان من راه به جایی نمی برد

اگر من را لایق باران نمی دانی، اندک رطوبتی برای حیات من کافیست

 


90/7/9::: 2:7 ص
نظر()
  

ای کاش چون جسمت، دلت هم با من بود

قلب دور و جسم نزدیک

می دانم، در چهره بر من مهربانی و در دل از من بیزار

می دانی، همان قدر که عاشقت هستم... از تو متنفر

می دانم، دوستم داشتی به خاطر آینده ات

می دانی، عشقت را در دلم سرکوب کرده ام به خاطر آینده ام

پیش تر ها فکر می کردم با هم هستیم چون خود را مالک قلب دیگری می دانیم

بعدها فهمیدم قلبهامان را به هم داده ایم برای گرو کشی

این اواخر فکر میکردم اگر از هم جداشویم آزاد می شویم

ولی امروز متوجه شده ام که .....

با وجود تو من به اهداف خودم می رسم و با وجود من، تو به اهدافت

پس ما نزدیک به هم و جدا از هم زندگی خواهیم کرد

دوست دارم، چون تو دلیل تحقق اهدافم هستی

دوستم داری، چون من باعث استقلال تو هستم

 

این بزرگ ترین دروغ زندگیست

ما عاشق هم هستیم

 

 

 


90/4/19::: 2:18 ص
نظر()
  
  

دلم برای دلت تنـگ می شـود گــاهی

کنم برای تو قـربان، ســتاره یا مــاهی

چنان هوای تو کردم، که گوئیا امشب

منم گــدای خیـابان، تو دخـتر شـاهی

کاکتوس

دلم برای دلت تنگ می شود گاهی


90/4/5::: 10:29 ع
نظر()
  
  
<      1   2   3   4   5      >